معنی پش دمال - جستجوی لغت در جدول جو
پش دمال
پس و پیش، جلو و عقب
ادامه...
پس و پیش، جلو و عقب
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پل دماغ
(پُ لِ دِ)
برجستگی دماغ، یعنی مغز برجستگی استخوانی که در آن دماغ جای دارد
ادامه...
برجستگی دماغ، یعنی مغز برجستگی استخوانی که در آن دماغ جای دارد
لغت نامه دهخدا
پا دمال
پایین پا، طرف پا، دنباله رو
ادامه...
پایین پا، طرف پا، دنباله رو
فرهنگ گویش مازندرانی
پیش دمال
پس و پیش، پشت هم زاییدن
ادامه...
پس و پیش، پشت هم زاییدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیش دمبل
بازی کن دوم درارغم بازی که نوعی بازی با گردو است
ادامه...
بازی کن دوم درارغم بازی که نوعی بازی با گردو است
فرهنگ گویش مازندرانی
آش مال
ظاهرساز چاپلوس متملق
ادامه...
ظاهرساز چاپلوس متملق
فرهنگ گویش مازندرانی
په مال
پایمال
ادامه...
پایمال
فرهنگ گویش مازندرانی
تش مال
آتش را به چیزی مالیدن، آتش را به چیزی نزدیک کردن، محل بر
ادامه...
آتش را به چیزی مالیدن، آتش را به چیزی نزدیک کردن، محل بر
فرهنگ گویش مازندرانی
خش مال
لاف زن، دروغگو، جای بوسه
ادامه...
لاف زن، دروغگو، جای بوسه
فرهنگ گویش مازندرانی